درمانهای مبتنی بر آخرین تحقیقات علوم اعصاب شناختی برای بیماران مبتلا به ضربهی مغزی تروماتیک

آن دسته از پزشکانی که به درمان بیماران دچار آسیب مغزی میپردازند به ندرت از اکتشافات علمی جدید مربوط به طرز کار مغز استفاده میکنند. در عوض، پزشکان، پرستاران و کارکنان بخش اورژانس به ابزاری که قدمتش به چندین دهه میرسد، یعنی مقیاس کمای گلاسکو (جیاساس)، برای دستهبندی خفیف، متوسط یا شدید بودن آسیبهای مغزی استفاده میکنند. گاهی اوقات برای کمک به شناسایی مناطق آسیب دیده از اسکن مغزی استفاده میشود و سپس یک یا چند مورد از موارد زیر برای اکثر بیماران تشخیص داده میشود: کما (عدمپاسخ به تحریک حسی)، دلیریوم (اختلال در توانایی حفظ توجه)، ضعف حافظه (اختلال در حافظه) و سندرم نقص اجرایی (اختلال در توانایی پرداختن به افکار هدفمند).
آرون باربی، استاد علوم اعصاب، روانشناسی و علوم گفتار و شنوایی دانشگاه ایلینوی عنوان داشت که این دستهبندیهای ابتدایی اطلاعات اندکی را دربارهی مکانیسمهای زیربنایی مغز آشکار میکنند که در نتیجهی تروما یا ضربهی مغزی آسیب دیدهاند. وی و همکارانش اظهار میکنند که پزشکان نگاهی عمیقتر به شبکههای مغزیای دارند که تنظیم و کنترل توجه، حافظه و فکر - به نام «فرآیندهای کنترل شناختی» - را امکانپذیر میسازند و از این دانش برای تدوین استراتژیهای درمانی هدفمندتر استفاده میکنند. باربی استاد مؤسسهی علوم و فناوری پیشرفتهی بکمن و مؤسسهی بیولوژی ژنومیک کارل آر وُز در دانشگاه آیداهو است.
باربی عنوان میکند که، «آسیب مغزی تروماتیک بیماری همهگیر سلامت عمومی کلی است که شیوع آن همچنان در حال افزایش است». سازمان بهداشت جهانی پیشبینی میکند که تا سال 2020، آسیب مغزی تروماتیک به اصلیترین علت بروز ناتوانی نورولوژیکی در تمام گروههای سنی تبدیل خواهد شد.
وی اظهار کرد که، «حوزهی تحقیقاتی نوظهوری به دنبال ایجاد روشهایی بهتر برای ارزیابی ضربهی مغزی تروماتیک است. یافتههای اخیر نشان میدهند که شبکههای مغزی چندگانه و مستقل سبب تحریک و سازماندهی ادراک میشوند. همین شبکهها هستند که بیشترین آسیبپذیری را در برابر آسیبهای مغزی دارند».
دانشمندان علوم اعصاب شناختی چندین شبکهی مغزی را شناسایی کردهاند که هریک از آنها مجموعهی خاصی از ساختارهای مغزی را برای انجام وظایفی خاص بکار میگیرد. هریک از گرههای موجود در شبکه از طریق آکسونها، فیبرهای عصبیای که در کنار یکدیگر قسمت مادهی سفید را شکل میدهند، با سایر گرهها مرتبط میشود.
باربی عنوان کرد که، «سه شبکهی اصلی وجود دارد که از فرآیندهای کنترل شناختی پشتیبانی میکنند و اغلب در ضربات مغزی تروماتیک دچار اختلال میشوند. شبکهی سالینس توجه را به سمت رویدادهای مهم محیط اطرافمان معطوف میکند و آشکار شده است که بروز رفتارهای هماهنگ را امکانپذیر میسازد. شبکهی حالت پیشفرض از تمرکز داخلی توجه پشتیبانی میکند و حافظهی سرگذشتی و توانایی تجسم رویدادهای آینده را امکانپذیر میسازد. در نهایت، شبکهی اجرایی مرکزی توجه را به سمت محیط خارجی معطوف میکند و از تفکر هدفگرا مانند برنامهریزی و حلمسئله پشتیبانی میکند.
باربی اظهار کرد که اختلال شبکهی سالینس به علائم مشاهده شده در افراد مبتلا به روانآشفتگی یا دلیریوم مربوط میشود. وی افزود که تشخیص ضعف حافظه به اختلال شبکهی حالت پیشفرض مرتبط میشود و سندرم نقص اجرایی به آسیبدیدگی شبکهی اجرایی مرکزی میشود.
باربی عنوان کرد که تشخیص کما نمایانگر نقص سراسری است.
دانستن اینکه کدام یک از شبکههای مغز در بیماران دچار ضربهی مغزی آسیب دیدهاند به پزشکان کمک میکند تا پیشبینی بهتری از نوع اختلالات آینده در بیمارانشان داشته باشند و درمان بالینی و معالجه کمک خواهد کرد.
بدین منظور، محققان درمانهایی را توصیه میکنند که در تقویت کارکردهای کنترل شناختی خاص نتایجی امیدوارکننده نشان داده باشند.
محققان نوشتند که بسیاری از روشهای آشنا برای علوم اعصاب شناختی که با این حال استفادهی اندکی در درمان بیماران دارند را باید در جمعیت بیمار آزمایش کرد. این موارد عبارتند از مداخلاتی مانند تحریک مغزی فراجمجمهای با جریان مستقیم که شبکههای خاص مغزی را هدف قرار میدهند و روشهایی همچون ورزشهای تناسب اندام فیزیکی که منافعی کلی برای سلامت مغز دارند.
باربی اظهار داشت که تحقیقات نشان دادهاند که میتوان با استفاده از تحریک مغز بر روی شبکههای مغزی خاص سبب افزایش توانایی پاسخگویی بهینه به توانبخشی شناختی شد. وی گفت که مشخص شده است که تناسب اندام فیزیکی سبب بهبود سلامت مغز میشود و در نتیجه میتواند سبب افزایش تابآوری آسیب مغزی شود.
وی اظهار داشت که، «هدف ایجاد استانداردهای ارزیابی دقیقتری برای ضربات مغزی تروماتیک و انتقال اکتشافات از علوم اعصاب شناختی به درمانهای بالینی مؤثری است که سبب افزایش بهبود آسیبهای مغزی شوند».