تحریک مغز سبب تقویت مهارتهای اجتماعی در بیماران مبتلا به اوتیسم میشود

نخستین کارآزمایی بالینی صورت پذیرفته به منظور تقویت مهارتهای اجتماعی در افراد مبتلا به اوتیسم با استفاده از تحریک مغناطیسی مغز انجام شده است و نتایج به دست آمده دلگرمکننده هستند.
لیندسی اوبرمان از مرکز پزشکی بت اسرائیل دیکنس واقع در شهر بوستون (این مرکز بخشی از این پژوهش نبود) عنوان میکند که، «بعنوان یک کارآزمایی بالینی،این یک شروع فوق العاده است».
افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم اغلب در تعاملات اجتماعی با مشکل مواجه هستند. مطالعات پیشین نشان دادهاند که ناحیهای از مغز به نام قشر خلفیمیانی پیشپیشانی (dmPFC) در افراد مبتلا به اوتیسم فعالیت پایینی دارد. پیتر انتیکات از دانشگاه موناش واقع در ملبورن استرالیا عنوان میکند که، «این قشر همچنین بخشی از مغز است که با فهم و ادراک افکار، باورها و نیت سایر افراد دیگر است».
انتیکات و همکارانش کنجکاو بودند بدانند که آیا افزایش فعالیت قشر خلفیمیانی پیشپیشانی با استفاده از تحریک مکرر مغناطیسی فراجمجمهای (rTMS) با ایجاد پالسهای کوتاه اما قوی در سرتاسر جمجمه میتواند به افراد مبتلا به اوتیسم کمک کند تا با وضعیتهای اجتماعی پیشآمده تعامل برقرار کنند یا خیر. در نتیجه گروه کارآزمایی بالینی دوسو کور تصادفیای را انجام دادند که 28 فرد بزرگسال مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا یا سندرم آسپرگر را شامل میشد.
برخی از شرکتکنندگان در این آزمایش به مدت 10 روز 15 دقیقه تحریک مکرر مغناطیسی فراجمجمهای دریافت کردند و سایر افراد تحت این روش قرار نگرفتند اما تمام جنبههای دیگر همچون قرار دادن سیمپیچ یا کویل روی سرشان و قرار گرفتن تحت صداها و ارتعاشاتی مشابه را تجربه کردند.
شرکتکنندگان قبل از آغاز درمان و پس از انجام درمان تعدادی آزمون مربوط به مهارتهای اجتماعی را انجام دادند. این آزمونها نشان دادند که افراد قرار گرفته تحت تحریک مکرر مغناطیسی فراجمجمهای یک ماه پس از درمان با بهبود مهارتهای اجتماعی مواجه شدند. مثلاً یکی از زنها شروع به چایی درست کردن برای یکی از خواهر و برادران خود کرد که در حال مطالعه برای امتحان بود که این امر نمایانگر درک وی از وضعیت عاطفی خواهر یا برادر خود و قصد وی برای کمک به او است. انتیکات عنوان میکند که، «تا جایی که به خانوادهی این فرد مربوط میشود، انجام این کار توسط وی کاملاً غیرعادی بود. او هرگز در زندگی خود هیچگونه تمایلی نسبت به انجام این نوع فعالیتها از خود نشان نداده بود».
همچنین برطبق پرسشنامهی استانداردی که واکنشها را در تعاملات دشوار و دارای بار عاطفی با دیگران ارزیابی میکند، این درمان سبب کاهش اضطراب افراد شد. در افراد دریافتکنندهی دارونما چنین تغییراتی مشاهده نشد.
با این حال در انجام کارهای کامپیوتری طراحی شده برای آزمایش اینکه آیا میتوانند حالات ذهنی سایرین را درک کنند یا اینکه آنها را مجسم کنند، شرکتکنندگان هیچگونه پیشرفتی از خود نشان ندادند. انتیکات اظهار میکند که، «این موضوع من را شگفتزده میکند. ما ناحیهای از مغز را که نزدیکترین ارتباط را با این کارها دارد، تحریک میکنیم». با این حال مشخص نیست که چرا داوطلبان در مهارتهای اجتماعی خود بهبود داشتند. وی عنوان میکند، «باید پی ببریم که آیا این مسئله با تغییر توانایی ذهنی سازی تأیید میشود یا اینکه آیا عوامل دیگری در این امر دخیل هستند یا خیر».
اوبرمن شاره میکند که قشر خلفیمیانی پیشپیشانی در نزدیکی سطح مغز قرار ندارد، در نتیجه هدفگیری این ناحیه با دقت بسیار کار دشواری است. rTMS نواحی مغزی بین جمجمه و قشر خلفیمیانی پیشپیشانی را تحریک خواهد کرد. این فقدان دقت میتوان سبب ایجاد تغییراتی شده باشد، بیآنکه بر ذهنی سازی اثری گذاشته شود. گام بعد افزایش مدت و شدت تحریک و پایش مدت زمان ماندگاری بهبود مشاهده شده است.
کارول پاوی از انجمن ملی اوتیسم بریتانیا هشدار میدهد که، «در عین حال جالب بودن یافتههای به دست آمده، تحقیقات همچنان در مراحل بسیار ابتدایی خود قرار دارد». وی میافزاید که دریافت حمایت لازم توسط افراد مبتلا به اوتیسم برای دستیابی به نهایت توانایی خود ضروری است.
آزمایشات انجام تحریک مغز را در بىاشتهايى عصبى (آنوركسى) ایمن و تحملپذیر نشان میدهند
برطبق یافتههای مقدماتی چاپ شده در نشریهی بی ام جی اوپن، درمان با تحریک مکرر مغناطیسی فراجمجمهای برای بزرگسالان مبتلا به بىاشتهايى عصبى (آنوركسى) شدید و دیرپا امکانپذیر و قابل قبول بود.
بتان دالتون دانشجوی مقطع دکترای واحد اختلالات خوردن دپارتمان پزشکی روانشناسی مؤسسهی روانپزشکی، روانشناسی و علوم اعصاب کالج سلطنتی لندن و همکارانش نوشتند که، «نورومدولاسیون غیرتهاجمی درمان نوظهور نویدبخشی برای بىاشتهايى عصبى (آنوركسى) شدید و دیرپا است، مخصوصاً تحریک مکرر مغناطیسی فراجمجمهای (rTMS). تا به امروز هیچگونه آزمایش کنترل شدهی تصادفی غیرساختگیای با استفاده از rTMS در مورد بىاشتهايى عصبى (آنوركسى) شدید و دیرپا انجام نشده است.
محققان کارآزمایی امکانسنجی کنترل شدهی تصادفی دوسو کور rTMS را در مورد بزرگسالان مبتلا به بىاشتهايى عصبى (آنوركسى) را در افرادی انجام دادند که به مدت 3 سال یا بیشتر مبتلا به بیماری بودند و حداقل قبلاً یک بار تحت درمان بودند.
شرکتکنندگان 20 جلسه rTMS فراکانس بالای واقعی یا ساختگی در ناحیهی قشر خلفیجانبی پیشپیشانی سمت چپ را به مدت بیش از 4 هفته و همراه با درمان معمولی دریافت کردند. محققان در سطح پایه یعنی در دوران پس از درمان و پیگیری (0 ماه، 1 ماه و 4 ماه پس از انتخاب تصادفی)، نرخ حضور و نگهداشت و همچنین شاخص توده بدنی (بیامآی)، علائم اختلال خوردن، خلقوخو، کیفیت زندگی و ایمنی و تحملپذیری rTMS را ارزیابی کردند.
از بین 34 فرد شرکتکنندهای که به طور تصادفی rTMS واقعی و ساختگی بر رویشان انجام گرفته بود، یکی از شرکتکنندگان از هر گروه قبل از انجام مداخله انصراف داد و دو تن از شرکتکنندگان دریافتکنندهی rTMS ساختگی روند درمان را کامل طی نکردند. نرخ نگهداشت 93.75% بود.
نتایج به دست آمده نشان دادند که rTMS ایمن و دارای تحملپذیری خوبی بود. تمام اندازههای تأثیر میانگروهی از سطح پایه تا دورهی پیگیری rTMS را به نمونهی ساختگی ترجیح میدادند. اندازههای تأثیر میانگروهی امتیاز تغییر برای شاخص توده بدنی (کوهن d = 0.2؛ 95% CI، 0.49 تا 0.9) و علائم اختلالات خوردن (کوهن d = 0.1؛ 95% CI، 0.6 تا 0.79) کوچک، برای کیفیت زندگی متوسط و برای پیامدهای خلقی متعادل تا بزرگ (کوهن d = 0.61 تا 1) بودند. قابل توجه اینکه 71 درصد از کسانی که مداخلات ساختگی را به پایان رساندند استفاده از درمان rTMS واقعی را پذیرفتند.
دالتون و همکاران نوشتند که، «rTMS ایمن و دارای تحملپذیری خوب بود و توسط شرکتکنندگان درمانی قابل قبول محسوب میشود. این یافتهها حاکی از این هستند که انجام آزمایشهای درمانی کنترلشدهی تصادفی بزرگ مقیاس در آینده با طرح کنترلشدهی ساختگی برای ایجاد اثربخشی درمانی rTMS در مورد بىاشتهايى عصبى (آنوركسى) شدید و دیرپا امکانپذیر است. براساس مطالعهی کنونی باید آزمایش کنترل شدهی تصادفی چندمرکزی بزرگ مقیاس با استفاده از rTMS واقعی در برابر ساختگی برای کمک به درمان معمولی را با طرحی مشابه در نظر گرفت. چنین آزمایشی باید دورهی پیگیری طولانیتری (مثلاً 6 ماه و 12 ماه) را برای ارزیابی تداوم یا عدمتداوم تأثیر rTMS شامل شود. همچنین با توجه به ایجاد تغییرات انعطاف پذیری به مرور زمان، این امر دارای اهمیت میشود».
نویسنده: ساوانا دمکو