مطالعه تفاوتهای بینفرهنگی در عملکردهای شناختی و ارتباطات مغز بین نمونههای ایرانی و سوییسی

مجری طرح:
رضا رستمی
سازمان حمایت کننده مالی طرح:
ستاد توسعه علوم شناختی
همکاران طرح:
یوری کروپوتف، آندریاس مولر، سعید صانعی، رضا کاظمی، فاطمه قلی پور، خدیجه سادات نژاد
موسسات همکار:
دانشگاه تهران ، دانشگاه امیرکبیر، گروه آتیه درخشان ذهن، شرکت HBimed
وضعیت طرح:
نگارش گزارش پایانی طرح و آماده سازی مقالات (زمان تخمینی پایان طرح: پایان شهریورماه 1398)
یافتههای اخیر در علوم اعصاب فرهنگی حاکی از این است که ارزشها، تعالیم و باورها بر گذرگاههای عصبی که مسئول سلامت و بهزیستی روانی هستند تاثیر میگذارند. تفاوتهای فرهنگی منجر به تغییراتی در فرایندهای شناختی از قبیل ادراک، توجه و حافظه میشوند. تا کنون بیشتر مطالعات علوم اعصاب فرهنگی به مقایسه کشورهای شرقی نظیر ژاپن و کره جنوبی با کشورهای اروپایی و آمریکا پرداختهاند. مذهب و فرهنگ در غرب آسیا و کشورهایی چون ایران و کویت تفاوت زیادی با کشورهای شرق آسیا دارد. همچنین در ایران خردهفرهنگهای گوناگونی وجود دارد که از نظر زبان، سنتها و آداب و رسوم با یکدیگر متفاوت هستند مانند آذریها، ترکمنها، کردها، عربها و بلوچها. هدف اصلی این پژوهش تعیین تفاوتهای بین ایرانیها و سوییسیها در عملکردهای شناختی و ارتباطات مغزی بود.
به منظور پیشرفت در تحلیل آماری سیگنالهای مغزی و طراحی الگوریتمهای پردازشی پیشرفته در تحلیل دادههای بیماران مبتلا به اختلالات روانپزشکی، ایجاد یک پایگاه داده بومی ضروری است. در حال حاضر در ایران، تشخیص و پایش سیگنالها و سمپتومهای شناختی مبتنی بر ابزارها و الگوریتمهایی است که براساس پایگاه داده بیماران جوامع غربی بهوجود آمده است. به منظور ساخت پایگاه داده بومی لازم است تا به تمامی خردهفرهنگها توجه شود. اگرچه ساخت یک پایگاه داده هزینهبر است، لازم است که تفاوتهای بین بیماران ایرانی و غربی به دقت استخراج شود تا بتوان درمان موثرتری را برای بیماران ایرانی به کار بست.
در این طرح، داده EEG و ERP از 500 فرد ایرانی و اروپایی ثبت شد. ثبت داده در ایران و سوییس انجام پذیرفت. معیارهای ورود عبارت بود از سن بین 18 تا 70 و هوش بهنجار. معیارهای خروج شامل سوءمصرف مواد، آسیب به سر و داشتن اختلال روانی یا نورولوژیک بود. به منظور سنجش سلامت روانی از ابزار SCL-90 و برای سنجش هوش از آزمون ماتریسهای پیشرونده ریون (SPM) استفاده شد. روال کار به این شکل بود که پس از پر کردن پرسشنامهها، ثبت EEG استراحت به دو شکل چشم باز و چشم بسته انجام میشد که حدوداً یک ساعت به طول میانجامید. پس از آن، از آزمودنی حین انجام تکلیف عملکرد دیداری مداوم (VCPT) که حدوداً 12 دقیقه به طول میانجامید، ثبت EEG انجام پذیرفت.
انتشارات:
Sadatnejad, K., Rahmati, M., Rostami, R., Kazemi, R., Ghidary, S. S., Müller, A., & Alimardani, F. (2019). EEG representation using multi-instance framework on the manifold of symmetric positive definite matrices Journal of neural engineering, 16(3), 036016
تاثیر روش درمانی ترکیبی فیدبک شنیداری تاخیری و تحریک جریان مستقیم درون جمجمه ای بر بهبود روانی گفتار
در بزرگسالان مبتلا به لکنت
مجری طرح:
دکتر ریحانه محمدی، دکتر رضا رستمی، نرگس معین
سازمان حمایت کننده مالی طرح:
دانشگاه علوم پزشکی ایران
همکاران طرح:
دکتر رضا زمردی، پروفسور میکائیل نیچه، دکتر عباسعلی کشتکار
وضعیت طرح:
در حال نمونه گیری و جمع اوری داده ها (زمان تخمینی پایان طرح: پایان شهریورماه 1399)
لکنت اختلال در ریتم گفتار است که با تکرار، کشیده گویی و قفل های غیرارادی در گفتار مشخص می شود. شیوع لکنت در کودکان 5% و در افراد بزرگسال 1% است. با توجه به تئوری های مختلف در مورد لکنت، درمان های متفاوتی نیز تا کنون مطرح شده اند. در طول سال های اخیر روش های درمانی مکملی برای کاهش لکنت پیشنهاد شده اند که نقایص پایه ای و زیربنایی مغزی را در افراد مبتلا به لکنت مورد هدف قرار می دهند تا درمان مؤثرتر و ماندگارتری ارائه شود. از جمله این روش ها استفاده از تحریک جریان مستقیم درون جمجمه ای (tDCS) است.
با توجه به مطالعات اخیر در زمینه لکنت، می توان انتظار داشت tDCS بتواند طول مدت درمان را کاهش و ماندگاری اثر درمان را افزایش دهد. بنابراین هدف این مطالعه بررسی تاثیر رویکرد درمانی ترکیبی فیدبک شنیداری تاخیری و تحریک جریان مستقیم درون جمجمه ای برای افزایش روانی گفتار در بزرگسالان مبتلا به لکنت است.
این مطالعه بر روی 50 فرد بزرگسال مبتلا به لکنت اجرا خواهد شد. برای هر فرد 9 جلسه برگزار خواهد شد که شامل 6 جلسه درمانی و 3 جلسه ارزیابی قبل و بعد از درمان می باشد. جهت انجام ارزیابی های مربوط به اندازه گیری شدت لکنت پیش از شروع مداخله از مقیاس های درصد هجای لکنت شده (%SS)، آزمون SSI-4 و پرسشنامه OASES استفاده خواهد شد.
پس از اتمام ارزیابی اولیه، مرحله مداخله آغاز خواهد شد. برای هر یک از افراد 6 جلسه درمانی برگزار خواهد شد. در هر جلسه درمانی روند کار در بخش افزایش روانی گفتار، در دو گروه مداخله و مقایسه مشابه یکدیگر خواهد بود. در جلسات درمانی از روش تأخیر در فیدبک شنیداری به عنوان روشی برای افزایش روانی گفتار استفاده خواهد شد. همزمان با افزایش روانی گفتار در گروه مداخله از طریق دستگاه tDCS مدل Neuroconn تحریک در منطقه جایروس فوقانی گیجگاهی که براساس سیستم بین-المللی 20-10 ناحیه T3 می باشد، ارائه خواهد شد. در گروه مقایسه از تحریک شم در همان مناطق استفاده خواهد شد. همان طور که ذکر شد، ارزیابی های پس از درمان، یک هفته پس از آخرین جلسه درمانی و نیز 6 هفته پس از آخرین جلسه درمان تکرار خواهند شد.
تحریک مکرر مغناطیسی فراجمجعه ای (rTMS) و پردازش و تنظیم هیجانات با در نظر گرفتن نقش دلبستگی بزرگسالی
مجری طرح:
عابد هادی پور، دکتر رضا کاظمی، دکتر جواد حاتمی
حامی مالی طرح:
گروه آتیه درخشان ذهن
همکاران طرح:
دکتر پاسکال ورتیکا، دانشگاه ماکس پلانک آلمان
وضعیت طرح:
در حال آماده سازی متن اولیه مقالات
تحریک مکرر مغناطیسی فراجمجه ای یک ابزار عصبی فیزیولوژیکی برای تغییر در تحریک پذیری قشر مغز است که به صورت گسترده ای در درمان اختلالات عصبی-روانی مورد استفاده قرار میگیرد. تحریک فرکانس پایین مغز منجر به کاهش تحریک پذیری قشر مغز و تحریک با فرکانس بالا منجر به کاهش تحریک پذیری می گردد. تحریک مکرر مغناطیسی می تواند فعالیت لایه های زیرین تر مغز را از طریق ارتباطات عصبی این لایه ها با سطح کورتکس تحت تاثیر قرار دهد و پارامترهای موثر در این کار شامل فرکانس، طول مدت تحریک، شدت تحریک، و تعداد کل پالس های وارد شده به مغز است. در مدار پیش پیشانی و لیمبیک که در تنظیم هیجان درگیر است، انتظار می رود که تحریک فرکانس پایین اثر بازدارانه روی قشر خلفی جانبی پیش پیشانی (DLPFC) داشته و در نتیجه فعالیت لیمبیک افزایش یاید و منجر به واکنش های هیجانی بیشتری گردد و در تحریک فرکانس بالا انتظار می رود نتیجه مورد سنجش برعکس حالت فرکانس پایین باشد اما مطالعات مختلف در این زمینه نتایج متفاوتی را گزارش کرده اند.
یافته های مطالعه ی تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی ورتیکا و همکاران (2012)، حاکی از رابطه معنی دار فعالیت بادامه ی راست در افراد با نمرات اضطراب بالاتر در هنگام نگاه کردن به تصاویر با محتوای منفی و فعالیت معنی دار بخش است که میتواند به عنوان بنیان قابل اتکایی برای مطالعه ی حال حاضر و انتخاب RDLPFC و تحریک فرکانس بالا برای اثرگذاری بر روی (احتمالا بازداری از فعالیت) آمیگدال و سپس سنجش رفتاری و همچنین فیزیولوژیکی این اثرات باشد.
درمان اختلال افسردگی عمده با روش تحریک مکرر مغناطیسی فرا جمجمه ای (rTMS)
بررسی تاثیر تحریک مکرر مغناطیسی فرا جمجمه ای (rTMS) بر سطح پلاسمای فاکتورهای مغزی و التهابی افراد افسرده
مجری طرح:
سروناز صبوری دیلمی، شادی افشار، کسری امین لو، ناصرالدین لشگری، هومن نصیرزاده
حامی مالی طرح:
دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی
همکاران طرح:
دکتر فرشاد هاشمیان، پروفسور رضا رستمی، دکتر رضا کاظمی، دکتر نعمت الله جعفری، دکتر فائزه منجی
وضعیت طرح:
در حال انجام کارآزمایی های بالینی
(زمان تخمینی پایان طرح: تیرماه 1399)
با توجه به تحقیقاتی که تاکنون روی بیماران مبتلا به افسردگی صورت گرفته، سطح پلاسمای فاکتورهای مغزی و فاکتورهای التهابی در این بیماران به طور چشمگیری تغییر می یابد. تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای (TMS) یک روش غیر تهاجمی جهت درمان افسردگی، به ویژه افسردگی های مقاوم به درمان است.
در مورد اثر TMS بر روی این فاکتور ها اختلاف نظرهایی وجود دارد. در این مطالعات اثر افزایشی، کاهشی و هم بی اثر بودن درمان گزارش شده است. هرچند مطالعات و تعداد نمونه ها برای اندازه گیری تغییرات صورت گرفته بر روی این فاکتور بسیار کم و محدود بوده و به طور کامل قابل استناد نیستند.
با انجام این مطالعه امید است بتوان به نتایج مستند تری جهت بهبود روش های درمانی دست یافت. همچنین انتظار می رود این مطالعه بتواند مبنای مورد اعتمادی جهت مطالعات آینده باشد.